بـاز هـم جمعـه و دلتنگی مـا ...
جمعه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۴، ۰۱:۴۴ ق.ظ
اینجـا سرزمیـن واژه های وارونـه اسـت :
جایی که {گنج} {جنگ} میشود ، {درمان} {نامرد} و {قهقه} {هق هق{
اما {دزد} همان {دزد} است !{درد} همان {درد} است! {گرگ} همان {گرگ} است !
آری :
سرزمین واژه های وارونه ،
سرزمینی که {من} {نم} زده است ،
}راه} گویی {هار} شده
}روز} به {زور} میگذرد ،
}آشنا} را جز در {انشا} نمیبینی
و چه {سرد} است این {درس} زندگی!
برای همین است که {مرگ} برایم
{گرم} میشود ...
مهــدی جــان
اینجاست که من هم دلم {آرامش} وارونه می خواهد {شما را} .